مقدمه. مشعل آبادان از همکاری بی دریغ دوستان تاریخ دان و پیشکسوت که اطلاعات و خاطرات خود را برای تنطیم روایت‌ها در اختیار گروه نویسندگان قرار داده اند تشکر و قدردانی می‌کند. کتاب مردان تاریخ ساز فوتبال خوزستان اثر جلیل صفری از منابع در خور تحسین است که مشعل آبادان از آن بهره‌ها برده است. فهرست پیشکسوتان فوتبال آبادان که خاطرات ذیقیمت خود را با ما به اشتراک گذاشتند در پائین روایت دکتر بیژن کهزاد می‌آید.

بنام خداوند جان آفرین
روایت هشتم تاریخ فوتبال آبادان

بیژن کوهزاد

فوتبال و طبابت
مفتخریم، تا در سال نو، فروردین ماه پیدایش بهار و تولد آن یار به دیدارش برویم.
آن مرد بلند بالا، دکترفوتبالی ما، بیژن کوهزاد شخصیتی مهربان، طبیب دردهای مردمان، فرزند آبادان ۰
به سال‌های دور می‌رویم، پدر در جستجوی کار از کوار فارس به آبادان مهاجرت کرد. به دلیل قحطی و بیکاری پس از اعلام شرکت نفت به استخدام شرکت نفت در آمد و مشغول به کار شد ۰
تشکیل خانواده فصل دیگری از زندگی مرحوم علیمراد را رقم می‌زند
.

در ۱۶ فروردین سال ۱۳۲۰ درمنطقه کارگری تانکی /۲ اولین فرزند خانواده متولد می‌شود و بیژن نام می‌گیرد.

بیژن کوهزاد

بیژن فوتبال را به همراه همسالان خود علی شجاعی جبار خنافری، حسن سعدونی، رحیم دوانی، و حمید برمکی در زمین خاکی کنار حصار یا همان پلیت‌‌‌های پالایشگاه شروع می‌کند.


ابتداء به دبستان سینا وپس از کارمند شدن پدر ادامه تحصیلات ابتدائی رادردبستان کمال الملک در بوارده به اتمام می‌رساند، سیکل اول را از دبیرستان دکتر فلاح و دیپلم را از دبیرستان امیرکبیر اخذ می‌نماید ۰
فوتبال را از دبیرستان دکتر فلاح و تحت آموزش مرحوم هاشمی‌به همراه دوستان خود: بهروز عابدیان، محمود رسالت پناه، ناصربم زاده، بهمن نسیم، علی شاکری واسماعیل زاده فرا میگیرد
به تیم پایه الوند شاهین می‌پیوندد، سپس درسن ۱۵ سالگی با اشتیاق به تیم جم شاهین ملحق می‌شود
۰

بیژن کوهزاد

سال۱۳۳۸ کاپیتان آموزشگاه‌‌‌های آبادان و منتخب خوزستان همراه با شایستگانی چون: حمید جاسمیان، محراب شاهرخی، حسن علم، علی پورجانکی، حسین کمایی، فرج شاعری، شهید مسیبی، اکبر افتخاری و محمد سعدونی در ارومیه ( رضائیه سابق ) تیم منتخب آموزشگاه‌‌‌های تهران را در حضور مبشر رئیس فدراسیون و حسین فکری مربی تیم ملی یک بر صفر شکست می‌دهند ۰
به شاهین می‌رود تا با بالهای سپید آن پرواز کند ۰



با راهنمایی و حمایت‌‌‌های استاد دهداری در سال ۱۳۴۱ برای ادامه تحصیل به اطریش سفر می‌کند.

بیژن کوهزاد


دربازیهای دانشجویان کشورهای مختلف جهان سال ۱۹۶۶ میلادی با تیم دانشجویان ایران قهرمان می‌شود ۰
به حقوق سیاسی علاقمند است ولی به احترام خواسته پدر رشتته پزشکی را انتخاب تا درمان دردهای مردم باشد ۰
به دلیل مبارزات سیاسی به کشور ممنوع الورود می‌شود. بعداز انقلاب ۵۷ با گذشت ۱۵ سال دوری به وطن باز می‌گردد.
گرچه درگذشت استاد دهداری اورا در غمی‌سنگین نشاند اما اراده کرد تا اندیشه دوست، رفیق واستادش غبار نگیرد ۰
دکتر کوهزاد در سال‌‌‌های دفاع مقدس خدمات بزرگی به رزمندگان نمود ۰
اوعاشق آبادان است، هرکجا که باشد دلش اینجاست مقطعی آمد طبابت کند اما درکوار بیشتر احساس نیاز می‌کند ۰
دکتر کوهزاد میگفت خدمت در مناطق محروم رادوست دارم، هم وصیت پدرم بود وهم سفارش استادم دهداری.
۳۰ سال درکوار فارس و ۲۰ سال دربخش تفهیان طبابت کرده است تنها پزشکی است که شب وروز نداشت، در مراجعه به او همیشه آماده خدمت بود.


کوهزاد، فوتبال، طبابت، انسانیت، عشق: مانا بمانی دکتر جان.

🖋 عبدالحسن بنی سعید

تصویر حسن بنی سعید راوی تاریخ فوتبال آبادان



دیدار با بیژن کوهزاد

🖋 محمود دهقانی

درود و هزاران درود به یاران و همگامان.عصر امروز به همت جناب اکبرخان اسلامی‌و جناب گشتاسبی سعادتی دست داد تا در محضر انسانی بزرگوار از نسل دوران مدرنیته آبادان و خصوصآ مکتب ورزشی تیم فوتبال شاهین آبادان حضورداشته باشیم.

انسانی پرتلاش در ورزش ؛تحصیل و اخلاق.

انسانی سرآمد درورزش، دکتری متعهد ودلسوز ومردمی‌در طبابت و کهنه انسانی سیاسی در مشی مبارزانه و مردمی‌برعلیه استبداد و خفقان زمانه خود.

صحبت از جناب دکتر بیژن کوهزاد است.درنشستی گرم همراه سایر رفقا و دوستان پای صحبتها و خاطرات و گذشته وحال این بزرگمرد گوش جان سپردیم.

تندرستی و سرافرازی خانواده کوهزاد بزرگوار وخوشنام را آرزومندیم.

شرح تصویر لازم است برای آشنایی بیشتر این عزیزان معرفی گردند: ایستاده از سمت راست: اکبراسلامی‌مهدی غفاری( پیشکسوت فوتبال آبادان) شهباز گشتاسبی. دکتر بیژن کوهزاد غلامرضا خواجه ئیان(بازیکن وپیشکسوت فوتبال آبادان) ابراهیم دمی. مهندس علی ترکی، مجید تاجیک پیشکسوت تربیت بدنی، نشسته از راست: محمود دهقان و تیرانداز.


📚 معرفی کتاب

مردان تاریخ ساز فوتبال خوزستان

نوشته جلیل صفری

کتاب مردان تاریخ ساز فوتبال خوزستان اثر جلیل صفری در سال ۱۳۹۹ روانه بازار کتاب شد.کتاب که جلد اول از مجموعه روایت‌‌‌های جلیل صفری است توسط اانتشارات ماهواره در تعداد محدودی به چاپ رسید. جلیل صفری در گفتگو با مشعل آبادان خبر از مراحل پایانی جلد دوم داد و اظهار امیدواری کرد بزودی جلد دوم را منتشر می‌کند.

تصویر جلیل صفری در روزگار جوانی که نویسنده پرکار نشریات ورزشی بود و اکنون به نشر خاطرات خود مشغول است. او نویسنده کتاب مردان تاریخ ساز فوتبال خوزستان است که منیع در خور و قابل تحسینی است. مشعل آبادان از آن به عنوان منبع قابل اتکا روایت‌‌‌های خود را تدوین می‌کند.



دل نوشته‌ها

🖋 افسانه علوی

توکیستی؟

تو همان کتابی هستی که می‌خوانی،

فیلمی‌هستی که می‌بینی
آهنگی هستی که گوش می‌دهی
افرادی که با آن‌ها وقت می‌گذرانی

گفتگویی که در آن شرکت می‌کنی

مراقب ذهنت باش

روزتان را با نیکی آغاز کنید



نوشته برگزیده

فرهنگ سه خطی

جامعه‌یی که در آن هیچ‌کس حوصله‌ی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی رو نداره، جامعه‌یی استتوسی ست. جامعه‌یی که برای رسیدنِ به هدفش، فقط به اندازه‌ی خوندنِ همون سه خطِ بالای استتوس‌ها زمان می‌گذاره! جامعه‌ی مبتلا به «فرهنگِ سه‌خطی» است.
ما مردمی‌شده‌ایم لنگه‌ی پینوکیو، که دوست داریم طلاها‌ مون رو بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم.
مردمی‌که دنبالِ گلد کوییست و پنتاگون و شرکت ‌های هرمیِ‌ مشابه می‌افتن، یه جای کارِشون لنگ می‌زنه. آن جای کار هم اسم‌اش «فرهنگِ شکیبایی» هست.
فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گه اگه نوشته‌یی بیش‌تر از سه سطر شد، نخوان!

فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گه راهِ رسیدن به هدف چون درسته، طولانیه, پس یا بی‌خیالش بشو یا سراغِ میان‌بُر بگرد!

آدم‌های بی‌کاری که توقع دارن یه ساعت در روز کار کنن و ماهی چند میلیون درآمد داشته باشن!
برای درکِ عمقِ فاجعه‌ای که بر سرِ فرهنگِ ما اومده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم. به همین فیس‌بوک و اینستاگرام و امثالهم که نگاه کنیم، همه چیز دست‌مون می‌آد.
وقتی که کسی می‌نویسه: «اوه! طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم, با کلیّتش موافقم!» یا «چه حوصله‌یی!» یا «لایک کردم، ولی نخوندم!» و … یعنی یه پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته هست که هیچ رفتنی به هدف نمی‌رسه.
اون پُل، همون فرهنگِ شکیباییه.
جامعه‌یی که همه چیز رو ساندویچی می‌خواد، در مطالعه, سه خط استتوس براش بسه.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرت‌اش ده ثانیه زمان می‌بره.
در سیاست؛ بینِ زنده‌باد و مُرده‌بادش، نصفِ روز کافیه.
در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله داره.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکتراش یه مدرک آب می‌خوره.
در هنر؛ از گم‌نامی‌تا شهرتش به اندازه‌ی یه فیلم دو دقیقه‌یی در یوتیوبه!

فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌ده چیزی رو نخونده، بپسندم.
موضوعی رو نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی رو نرفته، پیش‌نهاد بدم.
دارویی رو نخورده، تجویز کنم.
نظری رو ندنسته، نقد کنم …

فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌ده به هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدفم متوسل بشم.
چون حوصله‌ی راه‌های درست و طولانی‌ رو  ندارم.!


📚 نکته آموزشی

تمرکز کنیم، به ذهن مان آرامش دهیم

روزى کشاورزى متوجه شد ساعت طلاى میراث خانوادگى اش را در انبار علوفه گم کرده است.
بعد از آنکه در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودک که بیرون انبار مشغول بازی بودند کمک خواست، وعده داد هر کس آنرا پیدا کند جایزه می‌گیرد.

به محض اینکه اسم جایزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند. تمام کپه هاى علوفه را گشتند اما ساعت طلا پیدا نشد.
کودکان ناامید از انبار خارج شدند.

پسرکى نزد کشاورز آمد، از او خواست فرصتى به او دهد.

کودک مصمم به نظر می‌رسید. کشاورز نگاهى به او انداخت با خود اندیشید: چرا که نه!.

کودک به تنهایى درون انبار رفت، بعد از مدتى به همراه ساعت از انبار خارج شد.

کشاورز شادمان و متحیر از او پرسید چگونه موفق شدى در حالیکه بقیه کودکان نتوانستند؟

کودک پاسخ داد: من کار زیادى نکردم. آرام روى زمین نشستم، در سکوت کامل گوش دادم، صداى تیک تاک ساعت را شنیدم، به سمتش حرکت کردم و آنرا یافتم!

ذهن وقتى در آرامش است بهتر از ذهن پر مشغله کار میکند.
هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکى آرامش یابد تا زندگى خود را آنگونه مى خواهید، بسازید.



🏕 سبک زندگی

خنده برای مغز شما خوب است

🖋 محمدرضا دهداری پور

💎حتما شنیده اید که خنده بهترین داروست. بدون شباهت به پاسخ‌‌‌های هیجانی که مختص به مناطق خاصی در مغز است، خنده مناطق چندگانه ای را در کل مغز درگیر می‌کند. خندیدن مناطقی از مغز را تحریک می‌کند که تحریک آنها برای یادگیری و خلاقیت ضروری است. همان طور که دانیل گلمن در کتاب هوش هیجانی می‌گوید به نظر می‌رسد خنده به انسان‌ها کمک می‌کند بهتر و وسیع تر فکر کنند.

آیا در جستجوی راه هایی برای خندیدن می‌گردید؟ با این راه‌ها شروع کنید:

1- به خودی خود بخندید: در لحظات تنهایی به جای جدی و درخود بودن، بخندید.

2- زمانی که صدای خنده را می‌شنوید به دنبال منشاء آن بگردید. اغلب افراد دوست دارند لحظات شادمانی خود را با دیگران سهیم بشوند چون دوباره فرصت پیدا می‌کنند که بخندند. هرگاه صدای خنده ای را شنیدید در جستجوی آن باشید و بپرسید: چه چیزی خنده دار بود؟

3- با افراد شاد و پرهیجان زمان بگذرانید. بعضی از افراد به راحتی می‌خندند و برایشان عادی است که در هر رویداد روزمره، جنبه شاد و خنده داری پیدا کنند.

4- محیط اطراف خود را با چیزهایی پر کنید که شادتان می‌کند. گذاشتن یک عروسک بامزه روی میزکار یا ماشین، نصب یک پوستر خنده دار در دفتر کار، انتخاب پس زمینه خنده دار برای موبایل یا کامپیوتر و گذاشتن عکس هایی از لحظات شاد با خانواده یا دوستان می‌توانند راه هایی برای شاد کردن محیط به شمار آیند.

5- به کودکان توجه کنید. و با آنها بازی کنید. کودکان در بازی کردن، راحت گرفتن زندگی و خندیدن مهارت زیادی دارند.

خندیدن زندگی شما را متحول می‌کند


دل نوشته‌‌‌های آبادانی

🖋 حمید چهره نگار

بازم مو خواب دیدم

بازم خودمه تو اوج اسمون بالای سر کواترای شرکتی و سبخی‌ها و نخلا دیدم انگار سوار اتوبوس شهری گدا و یا تریلی بلیطی شدم دارم تو ابودان میگردم.

تو کفیشه انگار ننه ام با ننه عبد و ننه هاشم داشتند خرید میکردن با زنبیلی به دست پر از سبزی و میوه تازه، دم تانکی یک و دو شمشادا غوغا میکردن از سبزی و زیبایی.

رطوبت شرجی هم بود اما اونم مثل بوی عطر ارامیس کوکام پرویز بود، بوی گیس پالایشگاه و شرجی و عطر بچه‌‌‌های خوشتیپ یه عطر خوشبو درست کرده بود. به اسم عطر ابودان.

تو کوچه الف ۲۸ تانکی دو انگار ممد نونی با دوچرخه اش که پشتش یه اطاقک چوبی گذاشته بود با یه بوق که به سکان سیکلش وصل بود بوق میزد و می‌گفت نون تازه باخسام.

از خونه‌‌‌های بریم که رد می‌شدم از هر باغش از هر حیاطش از هر بایرمش بوی یه غذا میامد وی دال عدس و قلیله ماهی و صبور و دوپیازه سیب زمینی و یخنی و اب باقله گرفته تا پلو میگو و خورش بامیه و سبزی پرپین و رشاد و کرات یا همون تره داشت دیونم میکرد.

ریحون و گاگله و اواز بلبلای خرما خور و لب شط بوی شط و سر و صدای لنج‌‌‌های در نوبت ایستاده و هیاهوی مرغ‌‌‌های ماهیخور که جز طبیعت قشنگ شهر و دور نمای یونیت‌ها و بیلرهای زیبای پالایشگاه و پتروشیمی‌داد میزدند ای لاو یو اینجا ابودانه حس زندگی و سر سبزی غوغا میکنه،

دم بیمارستان همونی که آقام میگفت هاسپیتال دو تا امبولانس دوج ایستاده بودند بیکار، اصلا انگار کسی مریض نمیشد، اصلا انگار همه از شادی زندگی کردن قصد مریض شدن نداشتند داشتم نگاه می‌کردم به شاه اباد، سیصدی‌ها و ایستگاه ۱۲ و۷ و بقیه لین‌‌‌های فرح اباد، امیری و شاهپور و بریم و بوارده و لین ۱۵ و سده و جمشید اباد و میدون پهلوی و و و. چقدر قشنگ و باحال بودن تو خواب. .

.

تو کوچه الف ۲۸ تانکی دو انگار ممد نونی با دوچرخه اش که پشتش یه اطاقک چوبی گذاشته بود با یه بوق که به سکان سیکلش وصل بود بوق میزد و می‌گفت نون تازه باخسام

یهو از خواب پریدم، بخودم گفتم حمید چهره نگار کاش بیشتر تو خواب با شهر قدیمی‌وخوبت خاطرات خوب ومرور میکردی ولذت میبردی، اما میگن همیشه خواب رویایی قشنگه اما کوتاه است، بخودم گفتم ولک کاش اینهمه تفاوت میان خواب وبیداری نبود،چی بود ابادان …چی شده الان …

محله هزاری‌ها یا شاه آباد، آبادان دهه ۱۳۴۰ خورشیدی
خروج کارگران از پالایشگاه دهه ۱۳۵۰

یک محله یک شهر یک روایت

اصطلاحات آبادانی/ روی عکس کلیک کنید

افزودن دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *