سرشناسه: گفتگو با پیشکسوتان صنعت نفت مصاحبه شونده: ابراهیم رادافزون
مصاحبه کنندهها شادی یزدانی و سوده ابراهیم زاده
مکان مصاحبه: ساختمان ۳۴ وزارت نفت پروژه تاریخ صنعت نفت ایران و روزشمار صنعت نفت ایران
پیاده سازی: راحله حایری تاریخ مصاحبه: 5/10/1394 هدف اصلی: شکستهای سازمانی. برای تدوین تاریخ صنعت نفت و مقایسه بین دهههای سی و چهل و پنجاه با دهههای هفتاد و هشتاد
مدارج تحصیلی آقای ابراهیم رادافزون؛ متولد 1331، دیپلم در سال 1350، کارشناسی در سال 1353، کارشناس ارشد در سال 1359، دکترا ( دانشگاه تهران) در سال 1372، هر سه مقطع درسی ایشان در رشته مدیریت بوده است.
از سال 1351 درحالی که تحصیل را در دانشگاه آغاز کرده بود به عنوان مسئول مصاحبه و به کار گماری کارکنان به استخدام وزارت کار و امور اجتماعی درامد. در سال 1354 رئیس کارگزینی شرکت بوتان شد و در سال 1355 برای ادامه ی تحصیل عازم آمریکا شد. 4 روز قبل از انقلاب در سال 1357 به ایران بازگشت. پس از مدتی در سازمان بهزیستی به عنوان رئیس ناشنوایان مشغول به کار و پس از مدتی مدیریت بهزیستی شمال تهران به دست گرفت.
پس از آن در حدود سال 1361 مسئول دانشکده ی روانشناسی دانشگاه علامه سپس مدیرکل دفتر وزیر علوم شد. همزمان یک سری کارهای جانبی نیز انجام داده و به بخش اجتماعی نخست وزیری در زمان نخست وزیری آقای موسوی یاری میرساند. به عنوان مشاور مرکز آموزش مدیریت دولتی هم کار کردند. پیش از آمدن به صنعت نفت مدتی مدیرکل دفتر وزیر علوم آقای دکتر فرهادی بود و چون علاقه ای به ماندن در دانشگاه و مجموعه ی وزارت علوم نداشتند از وزارت علوم فاصله گرفت و به صنعت نفت پیوست. از اواخر سال 1365 تا ۱۳۷۰ عهده دار امور کارکنان صنعت نفت شد. در اینجا رسیدگی به پروندههای پرسنلی نود هزار تن از کارکنان نفت از جمله وظایفی بود که به انجام رساند. بعد از آن به عهده دار آموزش شرکت نفت گردید و خیلی زود با دعوت مهندس آقازاده به مدیرکلی دفتر وزیر نفت منصوب شد.
از سال 1373 عضویت هیئت مدیره ی پتروشیمیرا پذیرفت و به عنوان مدیر اداری و آموزشی مشغول به فعالیت شد. سپس به شرکت کالا رفت و ابتدا به عنوان مشاور شرکت کالا و سپس در مقام معاونت شرکت کالا تا سال 1377 مشغول کار شد. در سال 1377 در چین خدمت کرد و عملیات ثبت و راه اندازی دفتر نمایندگی در چین را سامان داد. دفتر نمایندگی چین مرتبط با مسائل تحریم بود. در سال 1378 مدیر دفتر شرکت ملی نفت ایران در امارات شد.
در سال 1380 مأموریت ایشان در امارات به پایان رسید و به عنوان مدیر جذب سرمایه در منطقه ی انرژی پارس مشغول به کار شد. اما او به دنبال پروژه ای با هدف ایجاد یک سوپرمارکت فنی در یکی از مناطق آزاد ( قشم) بود. مهندس زنگنه طرح راد افزون را پسندید و عملیات سرویس دهی در قشم اغاز شد.
در سال 1385 وزیر نفت وقت مأموریت وی را لغو کرده و به شرکت نفت برگشت و در سمت مدیر نظارت بر صادرات و مبادلات نفتی مشغول به فعالیت شد. تا زمان بازنشستگی یعنی اواخر 88 این مسئولیت را بر عهده داشت. یک سال و نیم آخر نیز با درخواست وزیر نفت وقت همزمان معاونت برنامه ریزی منابع هیدروکربنی نیز بود. به دلیل خستگی مفرط یک سال و نیم قبل از موعد درخواست بازنشستگی داد و بازنشست گردید ولی بلافاصله جزو هیئت رئیسه ی صندوق بازنشستگی نفت درامد و مدیرعامل شرکت نفت قشم شد. در حال حاضر که مصاحبه انجام میشود عضو هیئت مدیره ی عملیات اکتشاف و عضو هئیت مدیره ی ماشین سازی اراک است.
………….
………………..
ما به اون قسمت هم حتماً میپردازیم که نقاط ضعف سیستم، چون اکثراً معتقدند که سیستم مدیریتی ضعف داره ولی با دیدگاههای مختلف و اون چیزی که شما فرمودید،
رادافزون: میدونید من همیشه از مصاحبه در میرفتم. یادمه زمانی که معاون برنامه ریزی بودم روزنامهها مرتب زنگ میزدند میگفتند آقا مصاحبه، میگفتم من اهل مصاحبه نیستم بعد میگفتند چطور آقای ترکان مصاحبه میکرد میگفتم آقای ترکان وکیل وصی خودشه من زیاد اهل مصاحبه نیستم.
چرا؟ مگر مشکل مصاحبه در چه بود؟
رادافزون: حالا یک موقعی بهتون میگم.
اتفاقاً به نظر من اشخاصی مثل شما که نظرات خیلی دقیق و ریزی نسبت به مسائل دارند باید باهاشون مصاحبه بشه و ضعفها پیدا بشه و یک نفر باشه که به این مسائل رسیدگی کنه.
رادافزون: شر درست نکنید، ولش کنید.
من اول چند عکس از شما میگیرم. برای این که وقت تلف نکنیم و سریع بریم برای مصاحبه شما خودتون رو معرفی کنید و سوابق اجراییتون رو بفرمایید و نحوه ی ورود به صنعت نفت رو لطف کنید برای ما توضیح بدید، من وقتی شروع کردم شما بفرمایید.
رادافزون: چشم.
بفرمایید خواهش میکنم.
رادافزون: بسم الله الرحمن الرحیم. من از نیمه ی دوم اواخر نیمه ی دوم سال 65، از وزارت علوم به وزارت نفت منتقل شدم.
چه سالی متولد شدید؟
رادافزون: متولد شدم؟
بله.
رادافزون: 1331.
کدام شهرستان؟
رادافزون: 21/ 7 / 1331 تاریخ تولدمه، دیپلمم رو،
رشته ی تحصیلیتون؟
رادافزون: دیپلمم رو در سال 1350 گرفتم، لیسانسم رو در سال 1353 گرفتم، فوق لیسانسم رو در 1359 گرفتم. دکترا رو در سال 1372 گرفتم.
همه یک دانشگاه بوده؟
رادافزون: نخیر لیسانسم رو ایران بودم، فوق لیسانسم رو آمریکا بودم، دکترام رو دانشگاه تهران بودم. رشته م مدیریته، هم لیسانس هم فوق لیسانس هم دکترا در زمینه ی مدیریت کار کردم. مشاغلی که داشتم شروع کارم از سال 1351 در وزارت کار و امور اجتماعی بوده. به عنوان اون موقع دانشجو بودم و دیپلمه محسوب میشدم به عنوان مسئول مصاحبه و به کارگماری. در سال 1354 رئیس کارگزینی شرکت بوتان شدم تا سال 55 که به آمریکا رفتم برای فوق لیسانس. در سال هزار و سیصد و، درست چهار روز قبل از انقلاب وارد ایران شدم، 1357، با فوق لیسانس برگشتم ایران، شروع کارم رو از سازمان بهزیستی شروع کردم، مدتی رئیس ناشنوایان بودم و یکی از دورانهای خوب کاریم هستش. بعد مدیر بهزیستی شمال تهران شدم.
از سال بعد آمدم از اون جا اومدم مسئول دانشکده ی روانشناسی علامه شدم.
سال 1359؟
رادافزون: نخیر حدود سال فکر میکنم 61. از اون جا اومدم مدیرکل دفتر وزیر علوم شدم. همزمان یک سری کارهای جانبی داشتم هم در نخست وزیری بخش اجتماعی کار میکردم. مشاوره میدادم.
دوران اقای موسوی؟
رادافزون: اون موقع آقای مهندس موسوی بود مسئول آقای دکتر اژه ای معاون اجتماعی نخست وزیر بود، من با ایشون کار میکردم. همزمان به عنوان مشاور مرکز آموزش مدیریت دولتی هم کار کردم. بعد اومدم مدیرکل دفتر وزیر علوم شدم آقای دکتر فرهادی. از اون جا چون علاقه ای دیگه به موندن در دانشگاه مجموعه ی وزارت علوم نداشتم که علتش هم احساس میکنم که اهداف دانشگاههای ما با مکانیزم تربیت نیروی انسانی یک مقدار تفاوت ویژه داره، که خوشبختانه الان همین امروز صبح هم داشتم میشنیدم از رادیو همین بحث رو میکردند که بسیاری از رشتهها دیگه علیرغم اینکه کنکور نداره دانشجو هم نداره. یعنی این نشان دهنده ی اینه که این بیان اون گوینده ی رادیو بود که میگفت دانشجوهای جوانهای ما الان ارزیابیشون بر اساس علاقه و بازار کاره. پس معلومه بعضی از رشتههای ما که بازار کاری هم نداره و جامعه هم بهشون بها نمیده دیگه علاقه مند هم نداره متأسفانه. این همین معیار باعث شد که من از وزارت علوم و دانشگاه جدا بشم و به صنعت نفت بیام در نیمه ی دوم اواخر سال 1365 به عنوان رئیس امور کارکنان صنعت نفت. اون موقع هم امور کارکنان متمرکز بود و بیش از تقریباً نود هزار پرونده اون جا در اختیار ما بود که باید امور جاری پرسنل اون جا دنبال میکرد تا سال 1370. 1370 من رئیس آموزشی شرکت نفت شدم ولی مدت زیادی اون جا نموندم آمدم مدیرکل دفتر وزیر نفت شدم در سال 1371 که اگر اشتباه نکنم.
زمان آقای آقازاده؟
رادافزون: زمان آقای آقازاده. از سال 1373 یا اواخر 73 بعد از دو سال و خورده ای عضو هیئت مدیره ی پتروشیمیشدم به عنوان مدیر اداری و آموزشی. اون جا زیاد نایستادم ولی بعدش اومدم شرکت کالای نفت،
در اون زمان پتروشیمیخصوصی شده بود؟
رادافزون: نه، اصلاً بحث اصل 44 تقریباً سالهای بعد مطرح شد اصلاً اون موقع بحث خصوصی سازی خیلی نبود. حالا صداش بود ولی عملاً چیزی نبود. به هر جهت از اون جا آمدم شرکت کالای نفت به عنوان مشاور بعد هم معاون شرکت کالا بودم تا سال 78. دفتر چین رو راه اندازی کردیم که تا همین اواخر هنوز به نام بود. این قدر سیستم نظم و نسق داره که یادشون رفته بود با این که ده سال یا شاید بیشتر، بیست ساله من از اون جا اومدم بیرون ولی هنوز دفتر چین به نام من بود که حدود،
در سال 1377 به دلیل مشکلات تحریمیکه یک مقدار فشار آورد ما یک دفتری در چین ایجاد کردیم، ابتداش یک حدود یک سالی آقای دیالمه زحمتش رو کشید که بره برای ثبتش و این ها.
آقای؟
رادافزون: دیالمه. ولی ثبتش انجام نشد نهایتاً من چون اون جا معاون کالا هم بودم رفتم و دفتر رو ظرف ده پانزده روز ثبتش کردیم و بعد هم برگشتم ایران و سال 1378 هم شدم مدیر دفتر شرکت نفت در امارات.
یک شعبه هم در امارات زده بودید؟
رادافزون: بله ما داشتیم از قدیم ما دو سه جا دفتر داشتیم. یکی اصلش دفتر کالای لندن بود.
نیکو؟
رادافزون: حالا بعداً بله بعداً بهش گفتند نیکو و این ها، نیکو بعداً ایجاد شد. شد زیرمجموعه ی دفتر کالای لندن. یک دفتر هم در امارات داشتیم بعد هم یک دفتر در چین درست کردیم. یک دفتر در مسکو درست کردیم. دفتر مسکو فکر نمیکنم باشه دیگه و این کل، سال 1380 مأموریت من تمام شد در امارات. به عنوان مدیر جذب سرمایه در منطقه ی انرژی پارس مشغول به کار شدم. منتهاش من دنبال یک پروژه ای بودم برای ایجاد یک سوپرمارکت فنی در یکی از مناطق آزاد برای سرویس دادن به صنعت نفت و کشورهای سی آی اس. این پیشنهاد رو آقای وزیر اتفاقاً آقای مهندس زنگنه تشریف داشتند اون موقع، بسیار پسندیدند و،
شما چه سالی پیشنهاد دادید؟
رادافزون: 1380 بود. یادمه آقای کلاهدوز آقای علی کلاهدوز اون موقع معاون ایشون بود. یک پنج شنبه بود آمد امارات پیش من گفتش که آقای وزیر گفتند که این پیشنهاد، پیشنهاد خوبیه ولی باید خودت بیای دنبالش، خودت اجراش کنی، که من وقتی برگشتم به ایران مناطق آزاد مختلفی رو چک کردم، توی اونها منطقه ی آزاد قشم رو انتخاب کردم به دلیل پتاسیلهای ویژه ای که قشم داره.
از چه لحاظ؟
رادافزون: به لحاظ اولاً سرزمینی، به لحاظ سرزمینی، به لحاظ پتانسیلهای نفت و گازی که داره، به لحاظ جایگاه استراتژیکی که داره.
کیش هم داره.
رادافزون: از همه مهمتر نیروی انسانی خوبی داره و به هر حال قشم از 23 کشور بزرگتره و اگر اشتباه نکنم دو و نیم برابر هنگ کنگ است، یک و نیم برابر سنگاپوره و از بسیاری از کشورهای دیگه بزرگتره و از همه مهم تر خودش دارای پتانسیلهای ویژه ست. نزدیک به سرزمین اصلیه یعنی به یک فاصله ی بسیار بسیار کمیمتصل میشه به بندرعباس.
یک ربع فکر میکنم.
رادافزون: حدود یک ربع با قایقهای تندرو. نزدیک ترین فاصله ش هم به لحاظ دریایی حدود 1800 متره که حالا دارند پل خلیج فارس رو اون جا میزنند. به هر جهت به همین دلیل مأمور شدم به منطقه ی آزاد قشم که حدود تا 85 و پروژههای نفت و گاز اون جا رو مسئولیتش رو گرفتم و زیرساختهای لازم رو برای بحث ذخیره سازی اون جا فراهم کردیم. خط لوله ی گاز رو از سیری به قشم برای توسعه ی اون جا با کمک هیئت مدیره ی وقت ایجاد کردیم و شرکت فلات قاره.
اون موقع مدیر چه کسی بود؟
رادافزون: و یک سری پروژههای دیگری شبیه این که حالا در قشم داشتیم. در سال 1385 زمانی که آقای وزیر (نامفهوم) وزیر نفت شدند ایشون تماس گرفت گفت من مأموریت شما رو لغو کردم باید برگردی نفت که من برگشتم شدم مدیر نظارت بر صادرات و مبادلات نفتی که تا زمان بازنشستگی که اواخر 88 هست این مسئولیت رو داشتم. در یک سال و نیم آخرش هم با حالا درخواست آقای مهندس نوذری که وزیر نفت وقت بود همزمان معاونت برنامه ریزی منابع هیدروکربنی رو هم مسئولیتش رو به عهده گرفتم تا زمان بازنشستگی و یک سال و نیم قبل از موعد بازنشست شدم و از اول،
چرا؟ دلیلتون چی بود.
رادافزون: خستگی مفرط. از اول سال 1389 بازنشست شدم ولی بلافاصله جزو هیئت رئیسه ی صندوق بازنشستگی نفت مستقر شدم و مدیرعامل شرکت نفت قشم شدم و پروژه ی ذخیره سازی رو دنبال میکردیم و در حال حاضر هم عضو هیئت مدیره ی عملیات اکتشاف هستم، به این پالایش که یک پالایشگاه 35000 بشکه ای هستم. عضو هئیت مدیره ی ماشینسازی اراک هم هستم و اسکله ی حرا رو هم داریم که در قشمه این پالایشگاه و اسکله تقریباً با هم ارتباط نزدیک دارند در نتیجه جزو هر دو هیئت مدیرهها هستم. این سوابق منه.
در قشم؟
رادافزون: بله.
پالایشگاه در خود جزیره ست؟
رادافزون: در خود جزیره ست، در ضلع شمالی جزیره ست، شرکت گسترش انرژی پاسارگاد که آقای میرمعظمیمدیرعاملشه.
آقای میرمعظمیکه قبلاً مدیرعامل شرکت نفت بود. این هلدینگ رو ایشون اداره میکنند. منم عضو هیئت مدیرهی دو تا از شرکت هاش هستم. اینم سوابق منه. امروز هم در خدمت شمام.
سلامت باشید. جناب رادافزون اگر لطف بفرمایید در مورد وقایع اجراییتون در سنوات خدمتیتون در حقیقت با توجه به این که شما در قسمتهای مختلف حضور داشتید، در شاخصهای مختلف صنعت نفت تقریباً میشه گفت فعالیت کردید نقاط ضعف یا در حقیقت میشه گفت شکستهای بخش هایی که حضور داشتید یا مثلاً پروژه ای بوده یا مثلاً قسمتی بوده که شما یک نظر یا یک ایده ای داشتید و این با شکست روبرو شده یعنی موفق نشدید یا عواملی باعث شده که این اتفاق نیفته.
رادافزون: ببینید من فکر میکنم که اهمیت اصلی کار در کل مجموعه ی صنعت نفت بحث نیروی انسانیشه. نه به خاطر این که من رشته م مدیریته بلکه به خاطر این که در چه بخش فنی چه بخش ستادی حرف اول و آخر رو نیروی انسانی میزنه. ما توجهمون به مسائل نیروی انسانی همانند قبل از انقلاب باید به صورت ویژه باشه. یکی بحث تربیت نیروی انسانیه که بسیار بسیار مهمه. به نظر من ما افت شدیدی برای تربیت نیروی انسانی داریم و همین باعث شده که در بخشهای مختلف اون کارآیی گذشته رو نداشته باشیم. فرض بفرمایید شما در بحث قرارداد نفت ایران و ترکیه، قرارداد گاز ایران و ترکیه علیرغم همه ی بامبول هایی که یا مشکلاتی رو که ترکها دارند ایجاد میکنند برای این که این قرارداد یک ذره تغییر بکنه به دلیل اون بِیس تفکری و آدمهای حرفه ای که در این مسئولیت بودند و این قرارداد رو تنظیم کردند اونها هیچ گونه واکنشی یا هیچ برنده ای نشدند در اون اعتراضاتی که به قیمت یا بندهای قراردادی نتونستند وارد بکنند. این پتانسیل نیروی انسانیه که توانسته است آدم هایی رو در بخش حقوقی بگنجاند که بتواند از منافع نظام خوب دفاع بکنه. پس بحث نیروی انسانی یکی از بحثهای اساسیه که ما بایستی در صنعت نفت بهش به شدت بپردازیم. نکته ی دوم این هستش که شما ما از توان نیروی انسانی که در گذشته تربیت شده بودند به نظرم دیگه آخراشه که داریم استفاده میکنیم و نیروی انسانی از این به بعد در سراشیبی تربیته. یکی از نکاتی که به حمدالله بعد از جنگ به همت اون تونست صنعت نفت روی پای خودش بایسته تربیت آدم برای بخشهای فنی و ستادیش بوده در گذشته.
منظورتون قبل از انقلاب هستش؟
رادافزون: حالا از گذشته که میگوییم از قبل از انقلاب شروع میشه، در درجه ی اول اون بیس اصلیشه و بعد هم بعد از انقلاب تا یک مدتی ما اون رویهها رو داشتیم الان مرتب داره افول میکنه. در نتیجه امروز یکی از مشکلاتی که تاپ منیجمنت (Top management) باهاش درگیره عدم داشتن کارشناسهای خبره و واجد شرایط در بخشهای مختلفشه. برای همینم هستش که تاپ منیجمنت با مشکل روبرو میشه چون بالاخره ادوایزهای لازم و قراردادها و مکانیزمهای حرکتی رو بدنه ی سیستم به تاپ منیجمنت میده و این احساس من بر اینه که به شدت افول کرده.
نکته ی بعدی که میتواند در این قضیه خیلی مهم باشه بحث ساختاره. ساختار باید همگون باشه با رشد نیروی انسانی. الان یکی از معضلاتی که ما بعد از انقلاب پیدا کردیم به دلیل عدم آگاهی لازم به مقررات حاکم بر صنعت نفت در روشهای اجرایی مقررات یک اشتباهاتی رو کردیم برای بحث تربیت نیروی انسانی که نتیجه ش امروز معضلیست برای از بین رفتن انگیزه ی رشد. به طور مثال میگم: یک نیروی انسانی چه در بخش حالا پالایشگاهی یا فنی به طور عام حتماً نبایستی مهندس باشه ولی یک فردی باید باشه که بایسته، مسائل فنی رو بداند ممکنه فوق دیپلم باشه. یکی از اشتباهاتی که ما کردیم تو این حرکاته. ممکنه فوق دیپلم باشه ولی براساس آموزشهای متعددی که در طول دوران تربیتش در محیط کار دیده بود سطح دانش اجرایی از مهندسی که از روز اول میگرفتیم بالاتر بود. این دو تا حسن داره، یک حسنش اینه که این نیرو همواره خودش رو در قالب اون فوق دیپلم میبینه ولی با کارآیی و افیشنسی بسیار بالا. چون دورههای آموزشی کوتاه مدت دیده و افیشنس شده برای اون مسئولیت. دو توقعات نیروی انسانی در رابطه با رشد الان فقط بحث گریده در حالیکه گرید مبناش افزایش حقوق نیست، این اشتباهیست که داره صنعت نفت میکنه. مبناش بالا رفتن افیشنسی افراد در اون پوزیشن هاست، ولی افزایش حقوق رو چه جوری میدیدند. براساس جنرال اینکریزی که در پایان هر سال بر اساس تورم شکل میگرفته و اجرا میشده. ما الان یکی از معضلاتمون در صنعت نفت که از چند سال قبل، از قبل از شاید از دوره ی اول آقای زنگنه خودش رو نشون داد، نه به خاطر وجود آقای زنگنه بلکه به عنوان اون تقابلی که صنعت نفت با بقیه ی بخشهای دولتی داشتند، نشون داد و الان تقریباً به حادترین بخشش رسیدیم و اون این بود که، لذا به نظر من میبایستی که ما باید یک فکر اساسی بکنیم الان یکی از مشکلاتی که پرسنل دارند این هستش که انگیزه ی رشد خودشون رو در گرید میبینند در حالیکه این دو تا اصلاً دو تا مفاهیم مختلفه. شما سوابق افراد رو فرض بفرمایید از سال 1354 تا حدود مثلاً 60 اگر نگاه کنید میبینید در طول این مدت این افراد خیلیها گرید نمیگرفتند.
ولی فعالیتهای زیادی انجام دادند.
رادافزون: ولی فعالیتهای زیادی انجام دادند. انگیزه شون بود. ولی ما مدام آمدیم افزایش درآمدی رو مختص گرید کردیم و نوع انتخاب آدم هامون رو آمدیم براساس مدرک کردیم دو تا مشکل الان شما به طور خیلی، چند تا مشکل به طور خاص دارید. یکی این که طرف میگه آقا من که گریدم رو گرفتم انگیزه نداره، برای همین هم خیلی به شما رو نشون نمیده برای پیشرفت در صورتی که اون موقع اگر یک رتبه، یک گرید طرف میگرفت اصلاً یک دنیای جدیدی براش باز میشد. طرف از سال مثلاً 54 وارد سیستم شده بود تا سال مثلاً حالا 70 رو من حتی بگم، مثلاً در طول این مدت طرف دو تا گرید گرفته بود، یک گرید گرفته بود. خیلیها گرید نگرفته بودند ولی اون افزایش جنرال اینکریزه آمده بود به عنوان پشتیبانی تورمیحقوقش رو کاور کرده بود ولی شما این رو الان از دست دادید. از طرف دیگه مجبور شدید به لحاظ این سیاست اشتباه مرتب گرید سازمانها رو بردید بالا و یک نکته ی منفی که در اذهان شکل گرفته میگه آقا من که دیگه حالا گرید مثلاً بی اَم رو گرفتم باید بگردم یک جایی سی پیدا کنم. اصلاً به کارآیی کاری نداره، به همون نسبت هم ارزیابی مدیران نسبت به آدمهاش با همین سیاست میره جلو در نتیجه این یک شکست مدیریتیست برای برنامه ریزی تربیت آدم ها. اینها رو باید بهش توجه کرد. خب ما تا کجا باید بریم جلو.
من یک سئوال فقط خدمتتون داشتم، این که در مورد گرید فرمودید، اون زمان به این صورت بوده که با توجه به تواناییها شرایط زندگی هم متفاوت میشده، الان این لحاظ نمیشه؟
رادافزون: حتماً میشه. حتماً میشه ولی نه در غالب گرید. بلکه میآند میگه که آقا فرض بفرمایید هزینه ی الان شما خط فقر رو دارید دیگه.
بله.
رادافزون: مثلاً خط فقر فرض بفرمایید یک میلیون تومان هستش خب، ما بایستی که انگیزه ی آدمها رو در خدماتی که ازشون میخواهیم اول ارزیابی کنیم. چه جور آدمیو برای چه کاری میخواهیم؟
یعنی برنامه ریزی،
رادافزون: برنامه ریزی برای تربیت نیروی انسانی، برای حرکت نیروی انسانی.
قبل از انقلاب این طور بوده که برای ده سال به یک کارمندی که وارد صنعت نفت میشده برنامه ریزی انجام میگرفته.
رادافزون: بله بله.
الان به چه صورت هستش؟ الان با توجه به این که شما در قسمت نیروی انسانی بودید این صورت میگیره.
رادافزون: الان نخیر. نه حالا که اصلاً نمیگیره ولی اون زمان هم که ما بودیم اصلاً خیلی مرتب داشت کمرنگ میشد. عنایت دارید. این یکی از معضلاتیست که اگر سیستم بخواد افیشنس کار کنه اولین نکته ش تربیت آدمشه. تا زمانی که شما تربیت آدم نداشته باشید چه در بخش فنی چه در بخش دیگه، چه در بخش خدمات درمانی هیچ فرقی نمیکنه، شما به عینیت انگیزه ی آدمها رو در بروز ارائه ی خدمات به راحتی براساس عملکرد خودمون برای تربیت آدم میبینید.
مثلاً طرح ضربتی که آقای زنگنه سال 80- 81 برای انجامش اقدام کردند، اون طرح خوب نبود؟
رادافزون: نه. من به نظرم میرسه که ما اگر ارزیابی داشته باشیم اینها نکات خوبی نبوده یعنی ما در یک مقطعی فرض بفرمایید نظارت بر صادرات من چون مسئولش بودم آمدند گفتند آقا به جای این که شما دیپلم و فوق دیپلم بگیرید، برید لیسانس بگیرید. من اون زمان هم من نبودم، قبل از من این کار رو کردند. خب یک مرتبه آمدند همه رو مهندس کردند. حالا شرح کار چیه؟ تمام جابجایی فرآورده، نفت خام، گاز یا مواد پتروشیمیمیبایستی زیر نظارت مدیریت نظارت بر صادرات و مبادلات نفتی قرار بگیره. شما یک مهندس رو فرستادی در فرض بفرمایید مرز اینچی برون در نقطه ی صفر مرزی اونجا، اون میخواهد از گِیج یک دانه مثلاً گازی که میاد و میره رو اِ پی جی که میآد و میره چک کنه. یا میخواهی بفرستیش بندرعباس دیپ بزنه که آقا مثلاً این تانک پر شده نشده. ببین اینها کارهای خدماتیه با افیشنس مهندس نمیخوره. ولی اگر شما آمدی یک دیپلم رو گرفتی آموزش بهش دادی چون پیچیدگی هم نداره، همان کاری که در گذشته کردند، این فرد رو، این فرد همواره خودش رو دیپلم میداند ولی با افیشنسیهای فنی که بهش آموزش دادند. در نتیجه همیشه علاقه منده به کارش. ولی الان من یک مهندس رو گذاشتم توی فرض بفرمایید حالا بندرعباس یا اینچی برون یا حتی جزیره ی خارک و و، میگیم آقا تو بیا این کاری که از نظر فرهنگی میبینی آقا یک کارگر هم میتونه این کار رو بکنه، یک خورده آموزشش بده، حالا شما عنوان مهندس بده، این انگیزه رو از اون آدم میگیری. یعنی ما به رشد نیروی انسانی توجه نکردیم در انتخابمون. اگر ما این موارد رو بازنگری بکنیم الان دیگه یک انقلاب میخواهد. یعنی خیلی جرأت هم میخواهد بیای بگی آقا ساختارها به هم میریزند، چون با یک سری آدمیکه دارای توقع هستند روبرو هستی.
به خاطر سطح تحصیلاتی که دارند؟
رادافزون: به خاطر سطح تحصیلات، به خاطر، یعنی شما آمدی یک ایجاد توقعاتی رو در مجموعه کردی که این جایگاه در اون مسئولیت نیست. حالا از این مبحث دیگه زیاد، اجازه بدید من خیلی،
بله خیلی لطف کردید.
رادافزون: اختیار دارید ببخشید به هر حال.
خیلی خوشحال شدیم زحمت کشیدید.
رادافزون: حالا هر وقت خواستید،
چشم ما حتماً باید یک وقت دیگه با شما بگذاریم.
رادافزون: من خدمت شما هستم.
چون صحبت شیرینه و طولانی.
رادافزون: اختیار دارید.
لطف دارید.
زمان مصاحبه اول: 30 دقیقه
پیاده سازی: راحله حایری
دو پروژه تاریخ صنعت نفت ایران و روز شمار صنعت نفت ایران از سال ۱۳۹۲ زیر نظر مسعود فروزنده و با همکاری دیگر پژوهشگران در روابط عمومیوزارت نفت به اجرا درامد. بیش از یک صد و بیست تن از پیشکسوتان نفتی در ردههای مدیریت میانی و ارشد دعوت به گفتگو شدند. هدف اصلی گفتگوها سیر تغییرات و تحولات در صنعت نفت بود؛ در این چارچوب شکستها و دستاوردهای سازمانی این عزیزان مورد پرسش قرار گرفت. در گفتگو با کارشناسان فنی، هدف مصاحبه، تحولات فنی و فرایند حل مشکلات بود.
چکیده گفتگوها در مشعل آبادان میاید.
افزودن دیدگاه