عقل سرخ
نوشته محمدرضا موالی زاده
☆عنوان این نوشتار از نام داستان واره جذاب و پرمغز عرفانی _ فلسفی شیخ اشراق، شیخ شهاب الدین سهروردی برگرفته شده است. واژه هایی ازاین دست بااوج گیری انقلاب اسلامیبه خصوص دردوران دفاع مقدس وپس ازآن بیشتر وارد حوزه ادبیات ما مخصوصا ادبیات مقاومت شد.
دراین عرصه مفهومیکه ازعبارت عقل سرخ به دست میآیدبه معنای عقلی است که منفعت طلب و خودمحور نیست و در محاسبات تنگ مادی نمیگنجد بلکه دیگرخواه است سرنوشت انسان وانسانیت آنچنان برای صاحب آن اهمیت دارد که درراه بهبود آن از بذل جان دریغ نکرده و شهادت رابه جان میخرد.
درمیان شخصیتهای بزرگ تاریخ این حضرت سیدالشهداست که نماد برجسته چنین عقلی میباشد اوکه عقل را به تمامیت خود تفسیری سرخگون و خونرنگ نموده و به آن اعتباری خداگونه درآمیزه ای ازعرفان و حماسه در بالاترین تراز خود بخشیده است. هم او که درمکتب پدر و جد بزرگوارش مفاهیم بلند جهاد و شهادت را آموخته و به بشریت میآموزاند.
نمادممتاز کون ومکان درتجلی تام وتمام عرفان وحماسه یعنی ذبیح الله الاعظم حسین بن علی ( ع ) تجسم بخش فلسفه عقلانی خلقت انسان بوده وآن را اینچنین عینی وعملی درهنگامه جهادوشهادت تبیین مینماید وحق است که حضرت حق جل وعلا، حسین ( ع ) رادرآوردگاه کربلا به ملائکه اش نشان داده وبه خودببالدکه مرادازخلقت انسان، چنین شخصیت محیرالعقولی بوده است که اینچنین اوج میگیرد وعظمت مییابد. آری این است این، حسین، غایه القصوای خلقت بشر، خون خدا، ثارالله …
وامابعد:
☆-ساحتهای وجودی انسان یاجسمانی اند یاعقلانی اند ویاروحانی وبیرون ازاین سه نمیباشند بسیاری از انسانها بیشتر به جسم وفربگی آن مشغولند وجمعی کمتر به ورزیدگی فکر وتقویت عقل به طورجدی تری میپردازند و گروهی کم شمارتر گرچه به دوساحت قبلی توجه کافی ووافی دارندامارشدواعتلای روح را که امری ربانی است دراولویت اول برنامههای زندگی خودقرار داده اند
☆- عقل که ازحیث رتبه و مرتبه درمیانه جسم وروح میباشد اگررنگ وبوی جسمانی گرفته وصرفابه عنوان ابزاری درخدمت آن باشد، مادی، منفعت گرا وحسابگر میشود امااگر اوج یافته وصبغه روحانی پذیردازدایره فردیت خارج شده، در راه تعالی سیرکرده، انسان رابه خدامیرساند
☆ انحطاط انسان، متاثر ازعوامل متعددی است که ازمیان آنهامیتوان به سه عامل عمده اشاره نمود: ترس و نفع و جهل درمیان لشکریزیدیان این هر سه خصیصه به ترتیب ( اول نفع، دوم جهل وسوم ترس) به چشم میخورد منفعت طلبان ودنیازدگان، فرماندهی آن سپاه سیاه بخت را (باهدف دست یافتن به ملک ری و مناصب ومواهب و صلهها ولو به قیمت جنایتی دراین حجم درحق برگزیدگانی درترازامام حسین (ع) و خاندان ویاران ایشان) برعهده داشتند اینگونه نبودکه فرماندهان سپاه عمرسعد امام رانشناسند وباشخصیت ممتازش وحقانیتش ومنطق استوارش آشنانباشند نه، اتفاقا آنان امام حسین ( ع )راخیلی خوب میشناختند ونیک میدانستندکه او بی هیچ تردیدی برحق است اماآنها ازوعدههای چرب وشیرین دنیوی نمیتوانستند بگذرندپاشنه آشیل آنان طمع ورزی آنهابود که باعث گردیده بودتا دربرابرجیفه دنیا توان مقاومت نداشته باشند ودرمقابل آن به زانودرآیند
سعدی دراین خصوص چه زیبامیسراید:
حقیقت سرایی است آراسته هوا و هوس گردبرخاسته
نبینی که هرجا که برخاست گرد نبیند نظر گر چه بیناست مرد
گروه دوم دچارجهل بودند سطح ادراک وفهم وشعورآنان به گونه ای بود که به راحتی فریب تبلیغات مسموم گروه اول راخورده وعمله آنان شده بودند آنان قشری وسطحی نگر بودند و توان تجزیه وتحلیل مسائل روز رانداشتندواماگروه سوم مرعوب گروه اول شده بودند آنان ضعیف یاضعیف النفس بودندو ازترس به این لشکر تیره بخت پیوسته بودند بنابراین سپاه سفاک دشمن ملغمه ای است متشکل ازطمع ورزانی درراس آن وفریب خوردگان، کج اندیشان، مرعوبان، افراداحساساتی وهیجانی، ابن الوقت وشخصیتهای درگیر درتناقضات فکری، روحی ورفتاری دربدنه آن، به طورطبیعی بروندادوحاصل کارچنین ترکیب ناهنجاری جززشتی وپلشتی وسبعیت وجنایت نخواهدبود
دراین سوی میدان ودراردوگاه اباعبدالله، اما هرچه میبینیم زیبایی است چرا؟ چون همه بردارها درراستای حق است همه عقربه هابه سوی قطب نمای الهی امتدادیافته اند منها به ماتبدیل شده و هیچ نشانه ای ازتمنیات پست مادی دیده نمیشود بلکه بالعکس تنهاوتنها یک انگیزه متعالی خداجویانه همه را همسو وهمراستا، همراه وهم هدف، همدست وهمپا، همدوش وهم پیمان وهم سنگر وهم رزم نموده است
این لشکر لشکری به غایت تصفیه شده است، منزل به منزل این قافله یک دست تر، خالص تر وتوحیدی تر وناب تر شده است اکنون حسین میرود تادرروزعاشورا به همراه ۷۲همنورد خویش مرتفع ترین قلههای اخلاق، مروت، معرفت، شجاعت، غیرت، دین داری، حریت، صبر، وفا،صفا، گذشت، ایثار و…رایکجا وهمزمان فتح نماید
☆درعاشورا همه خوبیها دریک سو وهمه بدیها درسوی دیگر درمقابل هم صف میکشند وبدین ترتیب قیام کربلا به شفاف ترین صحنه ترسیم روحیات ومنویات انسانها ونقاط قوت وضعف آنان درمصاف دو قطب حق وباطل ودرطیفی از حضیض حیوانیت تافرازفرازمندملکوت تبدیل میشود
☆-روح برکشیده ومتعالی لشکرسیدالشهدا بسی جلوترازجسم آنان بود همین امرباعث شده بودکه همه سختیها وتضییقات ازجمله عطش وخستگی ونابرابری عِدّه وعُدّه و…ذره ای دراراده استوارآنان درجهت حضور قهرمانانه ورزم شجاعانه وجنگاوری جانانه درمیدان ومعرکه، خلل ایجادنکند نفوس بزرگ آن بزرگ مردان بربدن هایشان پیشی گرفته بود
اذاکانت النفوس کبارا
تعبت فی مرادها الاجساد
این خصیصه همه روحهای رشدیافته است روحهای سربه بلندای آسمان سائیده ودراین میان چه روحی ازروح حسین عزیزما شامخ تر وآسمانی تر؟
☆- امیر قافله عشق و تجسم عینی عقل سرخ، شبی را مهلت میخواهد تا هم به رازونیاز عارفانه بامعبودخویش ( که همه این حرکت ازابتداتاانتهادرراه اوشکل گرفته )بپردازد هم به اهل وعیال خویش برای حادثه ای که درپیش است آمادگی دهد وهم اینکه حجت رابرسپاه دشمن ازسویی وبه گونه ای وهم بریاران خودازسویی وبه شکلی دیگر تمام کند
پاسخ یاران امام حسین (ع)به ایشان درشب عاشورا آنگاه که امام ازآنهامیخواهدکه ازسیاهی شب بهره برده وازمیدان قتال خارج شوند وبه زندگی عادی خویش بپردازند آنچنان شنیدنی است که امام درمقابل آن، تمجیدی چنین ازآنهابه عمل میآورد:
فانی لااعلم اصحابا اوفی ولاخیرامن اصحابی ولااهل بیت اَبر ولا اَوصل من اهل بیتی
☆-درشب عاشوراودرآن عشای ربانی حسین یاران خودراازشراب طهور بهشتی سیراب میکند
درآن شب دراردوگاه حسین آسمان وزمین چقدربه هم نزدیک شده بودند ازیک سنخ ویک جنس شده بودند
( یادحال وهوای رزمندگان درشبهای عملیات به خیربادکه جلوه ای ازآن شب بزرگ هستی، شب عاشورا بود )
وآیاجزاین است که شب عاشورانمادبرجسته عرفان بشری وروزعاشورا جلوه تام وتمام حماسه درطول تاریخ است؟
☆-
درمقتل اللهوف علی قتلی الطفوف سیدبن طاووس ( ره) این شعرزیباوپرمغزرا دروصف یاران امام حسین ( ع )میخوانیم:
لبسوا القلوب علی الدروع واقبلوا
یتهافتون علی ذهاب الانفس
یاران حسین قلوب خودرابرجوشنهای خودپوشاندندوبه سوی دشمن تاختند آنان بایکدیگر مسابقه جان باختن درراه حضرت دوست نهاده بودند
☆واماکلام امام دربرابرسپاه شوربخت دشمن آنگاه که انذاراورا برنتابیدند: فقد ملئت بطونکم من الحرام وطبع علی قلوبکم، ویلکم اَلاتنصتون، اَلاتسمعون؟! همانا این نتیجه گیری روشن و منطقی امام ازتاثیرکلامش برسپاه حرامخواران است
آه! چقدرآدمیان بایکدیگرمتفاوتند؟!
یاران امام باشنیدن سخنان گهربارش جان خودراجلا میدهند و این جماعت تیره جان برای اینکه سخن او را نشنوندبه بی حرمتی وهلهله وهیاهو میپردازند
به راستی که سخن دل پذیر تنهاوتنها بردل سخن پذیر مینشیند
☆-وآنگاه کارزار درمیگیردو هنگامه عاشورا برپامیشود
شرح شهادت آن جاودانگان تاریخ ازعلی اصغرگرفته تاحبیب ابن مظاهر را هربار که بشنویم وبخوانیم گویی تاریخ تازه میشود و خون ازرگهای متورم آن دوباره فوران میزند
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کزهرزبان که
میشنوم نامکرراست
☆ – وعاقبت آن لحظه دردناک که قلم تاب توصیف آن رانداردفرا
میرسد:
ُکُشت مراروضه بی سرشدن
آه از آن لحظه پرپر شدن
علامه طباطبایی( ره) میگوید: کسی چه میداند شاید قلب قرآن، سوره یاسین، همان یاحسین است که بی سرشده است
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد
☆-حماسه عاشورا وحدت درعین کثرت است وکثرت درعین وحدت، وحدت حسین ویاران باوفایش درشب وروز عاشورا در راه توحید وآنگاه تبیین وتشریح ونشر آنچه گذشت توسط شیرزن کربلا زینب کبری (س)که به تنهایی تبدیل به رسانه ای تاریخی شد
وچه نیکو سروده اندکه
کربلا درکربلامیماند اگر زینب نبود
وبدین ترتیب عاشورا درفراخنای زمان وگستره زمین امتداد مییابد تا آنگاه که آن حاضر منتظَرِ منتقم به تجلی ظهور برسد ان شاءالله
السلام علی الشیب الخضیب
السلام علی الخد التریب
السلام علی البدن السلیب
السلام علی المغسل بدم الجراح
السلام علی الراس المرفوع
……
والسلام
سیدمحمدرضاموالی زاده
افزودن دیدگاه