بابک مجیدی، انصاف نیوز: دکتر مسعود فروزنده -تاریخپژوه- ضمن بررسی دلایلی که سبب شد تحلیلگران و سیاسیون -در ایران و آمریکا- در پیشبینی نتیجه انتخابات ۲۰۲۰ اشتباه کنند به نمونههایی اشاره کرد که در آنها تحلیلگران با «رجوع عجولانه» به تاریخ و یا با دلایلی دیگر چون دخیل کردن امید و آرزو و عقیده در تحلیلها، دچار خطاهایی واضح در پیشبینی رخدادها شدهاند.
انتخابات آمریکا روز ۱۳ آبان ماه انجام شد و بعد از کش و قوسهای فراوان سرانجام جو بایدن برندهی انتخابات شد. اما از چند ماه قبل و حتی از سال گذشته تعدادی از تحلیلگران خارجی و ایرانی در پیشبینیهای خود قاطعانه از پیروزی ترامپ رد انتخابات ۲۰۲۰ سخن میگفتند. اما در نهایت پیش بینی این افراد غلط از آب درآمد و جو بایدن پیروز شد.
رجوع به تاریخ کاربردی برای پیش بینیها
مسعود فروزنده رجوع عجولانه به تاریخ را یکی از مبانی پیش بینیهای روزمره دانست که پی در پی اشتباه از آب در میآید. این در حالی است که مراکز تحقیقاتی از تاریخ کاربردی برای تبیین روندها استفاده میکنند و با لحاظ کردن شرایط و موانع، چند آینده احتمالی را رقم میزنند.
او در ادامه به چند نمونه اشاره کرد: اوایل شیوع کرونا، یکی از کارشناسان در رسانهای خارجی گفت «کرونا مانند چرنوبیل موجب یک انفجار اجتماعی در ایران خواهد شد و جنبش بزرگ اجتماعی را پدید میآورد»؛ اما دیدیم در همان ماههای اول -یعنی فروردین و اردیبهشت- درحالیکه بورس و بنگاههای اقتصادی در جهان به رکود رفتند، جنب و جوش اقتصادی و عطش (طمع) اقتصادی در ایران بالا گرفت. یا در ماجرای بهار عربی شاهد بودیم که پس از حادثه تونس و خودسوزی محمد بوعزیزی در دسامبر ۲۰۱۰ که به قیام مردم تونس انجامید هر حادثهای که در ایران به وقوع میپیوست تحلیلگران پیش بینی میکردند ایران به راه تونس میرود.
فروزنده به موانع و نگاه واقع بینانه اشاره کرد و گفت: ندیدن موانع و نداشتن برآورد واقعگرایانه از جمله معضلات در پیشبینیها است. مثلا برخی تحلیلگران سیاسی بعد از انتخابات ۸۸ پیشبینی کردند عمر نظام بیشتر از دو سال نخواهد بود و بزودی همه چیز متحول میشود. وقتی چهار یا پنج سال حکم حبس برای زندانیان میبریدند دوستان میخندیدند که «مگر عمر اینان چقدر است که اینگونه حکم میدهند». این دوستان که در رشتهی سیاست یا جامعه شناسی تدریس میکردند استدلال میآوردند «با این وقایع دلخراش که در طبقه متوسط روی میدهد سقوط به زودی حتمیاست».
امید و آرزو و عقیده تبدیل به پیش بینی میشود
مسعود فروزنده از دخالت امید و آرزو در پیشبینیها که به براورد اشتباه میانجامد گفت: اوایل دهه ۷۰ از تحلیلگران سلطنتطلب به طور مکرر میشنیدیم که «یک ماه یا دو ماه دیگر نظام ساقط میشود» کمیبعد طول زمان سقوط نظام را تغییر دادند که «نظام بیش از ۶ ماه دیگر باقی نخواهد ماند». همچنین در این دو سه ساله ادعاهای عجیبی از بعضی اصولگرایان مطرح شده است که «به زودی کاخ سفید تبدیل به حسینیه خواهد شد». «به زودی ایران بر نیمیاز آسیا حکمرانی خواهد کرد». یا در اوایل ماجرای یمن و عربستان میگفتند «به زودی عربستان سقوط خواهد کرد» و دلایل سیاسی نظامیهم برای استحکام بخشیدن تحلیل شان میآوردند. ادعاها و پیشبینیهایی از این دست در سخنان احمدی نژاد در زمانه ریاست جمهوریاش با رنگ و لعاب مذهبی دید ه میشد.
سحر و طلسم و جادوو رمالی هنوزهوادار دارد
در دوران کنونی دانش آیندهپژوهی، بعنوان یک دانش بین رشتهای که ترکیبی از تاریخ و اقتصاد و سیاست است مورد استقبال قرار گرفته است. در کنار تلاشهای آکادمیک متاسفانه گرایشات جادوگرانه و استفاده از سحر و طلسم چه در ایران و چه در کشورهای غربی وجود دارد. در ایران روند بهرهجویی از گروه رمالان و طلسمانداران برای پیش بینی رفتار حریف یا انزوای رقبا در برخی اهل سیاست دیده شده و حداقل در چند مورد قوه قضائیه با آن برخورد کرده است. بازار رمالان که در گذشته برای خواهر شوهر و هوو و مادر شوهر بود اکنون در حوزه اقتصاد و سیاست بدون مشتری نیست.
پیش بینی انتخابات امریکا زیر سایه چهره ترامپٍ
او در ادامه دربارهی اینکه چرا پیشبینیها در انتخابات آمریکا اشتباه درآمد گفت: برای اینکه بدانیم چرا برخی دانشآموختگان علم سیاست با قاطعیت میگفتند ترامپ پیروز میشود باید کمیصحنه را توصیف کنم. اول اینکه باید به چهره جنحالی ترامپ اشاره کنیم و خاطرهی انتخابات ۲۰۱۶ را مدنظر داشته باشیم. آن زمان خیلیها تصور میکردند هیلاری کلینتون برنده میشود ولی چنین نشد و ترامپ از صندوق رای بیرون آمد و موجب بهت همگان شد و تبدیل به یک پدیده نوظهور گشت. تصمیمات و سیاست گذاریها و سخنان ترامپ نیز خارج از قالبهای معمول سیاستمداران و دیپلماتها بود و بیوقفه دست به هرکاری میزد و چهرهای غیرقابل پیش بینی از خود نشان میداد. البته که رشد اقتصادی و کاهش بیکاری در امریکا را هم موجب شد و رضایت صاحبان کسب و کار و حتی کارگران را به دست آورد. در ایران هم شایع شده بود اگر ترامپ برای دیگران بد است برای امریکاییها اینگونه نیست.
اینها پیش زمینه بود. اما چند عامل مهم در ذهن پیشبینی کنندگان موجب چنین برآوردی شد. آنان معتقد شده بودند ترامپ به راحتی از اختلاف پنج تا هشت درصدی عبور میکند، ایالتهایی که چهار سال پیش رنگ قرمز گرفته بودند دلیلی نداشت به رنگ آبی بگروند. تبلیغات ترامپ در آن ایالتها به اندازه کافی اثر بخشیده بود. از نظر آنان در شرایط دو قطبی پدید آمده یعنی در بدترین شرایط اگر آرا دمکراتها بیشتر میشد ولی اکثریت آرا الکترال به ترامپ اختصاص مییافت. ضمن اینکه چندان به اعلام موسسات نظرسنجی اطمینان نداشتند. زیرا خبر عدم مشارکت بسیاری از جمهوریخواهان در نظر سنجیها را شنیده بودند و ترامپ یک تنه موج عظیمیعلیه نتایج نظر سنجیها به راه انداخته بود. ترامپ یکسره علیه روزنامهها و خبرگزاریها وشبکههای تلویزیونی رجزخوانی میکرد. آنان ترامپ را به تنهایی ارزیابی نمیکردند بلکه به جنبش ترامپیسم خیره شده بودند. مخالفت خبرگزاریها و روشنفکران و رسانهها را ناچیز میشمردند.
از سوی دیگر کمپین رسانهای بایدن را شانتاژگر و غلوکننده تلقی میکردند. بایدن به لحاظ شخصیتی فردی فروتن، آرام و با بیان غیرجنجالی و غیر کاریزماتیک بود اما ترامپ دارای ادا و اطوار، تکیهکلامها، جنگ تبلیغاتی در توییتر، رسانهها و شبکههای مجازی بود و ابهتی که از پوپولیسم ترامپ در ذهن آنها ایجاد شده بود (از نظر آنها کاریزماتیک) حتی وقتی که آراء پستی پنسیلوانیا شمارش شد و به موازنه رسید با قاطعیت میگفتند «مطمئن باشید ترامپ برندهی انتخابات میشود.»
سرمایهداری نوین با پوپولیسم عجین شده است
فروزنده همچنین دربارهی پیشبینی قاطعانه تحلیلگران هم میگوید: «سیاست، تالار بورس نیست ولی شده است. ترامپیسم نمونه عینی عجین شدن سرمایهداری نوین با پوپولیسم است.در گذشته اتهام سوسیالیستها این بود که حرفهای مردمفریب و پوپولیستی میگویند و جنبشهای اجتماعی را دامن میزنند. اما اکنون میبینیم رفتار پوپولیستی و ارکان سرمایهداری نوین با هم عجین شدهاند.
فروزنده در آخر دربارهی شرایط نوظهور قاطعیتها در پیشبینیها و تحلیلها گفت: «هرچه تندتر وآتشین حرف بزنید شمار پیروان و لایک فزونی مییابد. این شرایط خیلی از کارشناسان را واداشته است که به جملات غیر معمول و اغواکننده روی بیاورند. شبکههای مجازی و به طور عینی توییتر به نوعی موریانهی تراز تحلیلی کارشناسان اقتصاد و سیاست به حساب میآید. دنیای مجازی شرایطی را پدید آورده که ادبیات مینیمال رواج یابد. مینی مالیستی شدن ادبیات، سیاست و فرهنگ این خطر را برای ما دارد که عمق اندیشیدن روز به روز کاهش پیدا کند.
انتهای پیام
افزودن دیدگاه